95 هم امد ،امدنت مبارک
4 سوری مبارک...با تاخیر گفتم پارسال اومدم گفتم امسالم بگم...
از حال و هوای خودم خنثی اصلا اماده ی 95 نیستم ...باید بهتر از این می بودم اما دیشب با تمام وجود وبا جسارت تمام پذیرفتم ک خودم مسبب همه یاتفاقات بود همش بی قمپز...
دیشب 4 شنب سوری رفتم البت نمیخاستم برم بزور مادر بزرگ کلی تهدیدم کردن نیای ن من ن تو و خلا3...
ولی اصلا خوش نگذشت اصلا...همش بغض بودم از پریسام راضی نبودم ی بغض نمی شد بروزش داد...و دیشب درد فک ...
دیروز هم با اقای ب.ق کلاس داشتم و باز هم دیشب ایمان اوردم اولین کسی بود ک انقد خوب منو شناخت البت ی چیزایوو نه ...ولی نسبت ب بقیه پرچمش بالاست...دیروز سر کلاس دستم درد می کرد کف دستم رگاش خلا3 بعد مدتی برگشت ب هم گفت غ3 ی تو من و کشت...و من گفتم خدا نکنه ولی بازهم دردم اومد از اون حرف ک من حتی اونو هم اذیت کردم ببین اون اینو میگ من چی کشیدم...گفتم بابامو اقای ب.ق باهم در ارتباطن مسسببش هم من بودم بابام اصرار داشت وا3 عید یا اونا بیان خونه ما یا ما بریم من زیر بار نرفتم الان نه...فلن
دیروز بابام بهش زنگ زد برای تشکر اینا عصر بود ک ج نداد ک ما دیگ رفتیم خونه مادر بزرگ پدر جان هم گوشیو نیاورده بود وقتی اومدیم 5 بار این عزیز زنگ زده بود ک بابام بهش دوباره زنگ زد کلی تشکر اینا صداشو می شنیدم ذوق کرده بودم کلی ...حال منو پرسید گف دخترم امشب اومده بیرون ک بابام گفت بله امشب باهامون همکاری کرده اومده ...
اینا خوب بودندیشب ک رفتم توی تلگرام بابام دیدم پی امی ک اقای ب.ق برای بابام در جواب تشکر های بابام بود اخرش اینو تایپ کرده بود من خیلی نگران دخترم هستم...یک لحظه شوک شدم من چی شدم واقن...
من ...
امروز براش ی سوال فرستادم با تلگرام ک نزدیکای 11 خودش بهم زنگ زد برام توضیح بدع کلی انرژی ...
ی ادم تا چ حد میتونه خوب باشه...هرچند خیلی از حرفاش تو گوشم تکرار میشن و اون سکوت مرگبار من...
دیگ 95 اومد من شوقی ندارم و اگرم سر پام ی دلیل ،برای اتفاقات ناب 95 نیست...من بدون هدف نیستم ینی نشون دادم نیستم فقط ب هیچی فک نمی کنم جواب درد هایی ک از فکم کشیدم چی بدم همین...
برای همه یکنکوری ها بهترین هارو ارزو میکنم امیدوارم خدا خودش ببخشه همه یبدی هامونو و بدی هامو...خودش شفا بده مریض هارو ومن دوباره بلال بخورم بدون درد بجوم لذت ببرم از خوردن خسته نشم خدا شفام بده...
و منو ببخش ...برای توب هایی ک شکستم باز توماندی بیشتر از همیشه
برای همه ی معجزه هات اتفاقات خوب و با (مکث)بدت شکر رب من
خدا 95 همون سالیه ک میشمردم چقدرش مونده و الان بهش رسیدم خدا نمیدونم چی پیش میاد نمیدونم سال دیگ 95 کجا نفس میکشم ولی خدا چی بگم ک خودت راز دلی/...
من بد ولی خدا ی بزرگم منو هرگز با اهدافم امتحان نکن ...خدا من مرداد 95 رو جشن بگیرم خدا این تنها ارزو ی منه خدا یادته ی بار گفتم بین فک و هدف کدووم فک کردم خدای من با همین میزان کارایی با این دردایی ک بعضی وقتا بغض می کنم و خفه میشم و سکوت میشه ادامه داد ولی بی هدف نه...من نشون دادم ک این جمله ها شعار نیست...
خدای من بنگر مرا پر رنگ تر از همیشه بی تو وصال ممکن نیست...خدا سال 95 رو سال رسیدن اسمشو میزاررم ب تو پناه میبرم خدای من...خدا شفاعتم کن...خدا ببخش و بگذر...خدای من دلم کلی حال خوب میخاهد....
و من این روزا همش توپارسال بودم اون روزای اخر سال 93 یادته خدا اون عیدی اون بارون چند دقیقه ایی...
تکرار کن اما اینبار برای همیشه همیشه...
خدا قدرت بهم بده قدرت فکر و اراده...خدای من دوست دارم...برای اتفاق امسال ک اقای ب.ق وارد زندگیم شد با تمام وجود شکر ...
و ب خاطر هدف ناب و دوست داشتنیم شکرت سر تعظیم فرو میارم در مقابل نعمت های بیکرانت سپاس از تو رب من
خدا سخته سخته جدایی خدا وصال ...
روز موعودم مرداد 95 من هم خاهد رسید...
اللهم صل الله محمد وال محمد
و این بار بجدی در هر شرایطی یاحق تا 24 تیر 95...
یادت نرفته من در 22 اسفند ساعت 1 بعد ظهر دلمو جا گذاشتمو اومدم...خدا 95 برم پیش دلم...
95 هم امد امدنت مبارک...خوش بیا ارام بیا ارام بنواز نت های ملودیت را از قصه ی رسیدن باشه از جنس ارامش از جنس هدف از جنس وصال از جنس قرار گرفتن ذهن از جنس تپیدن قلب از روی عشق و وصال 95 بیا بیا و شاد کن دلمان را بیاو قصه را اغاز کن بیا ک هجران سخت طلقت فرسات بیا ک هجران دردناک است بیا ک دل کوچکم بی تاب است بیا 95...بیا برق شریف
حول حالنا الی احسن الحال ...
تا 95 و خبر رسیدنم و خبر قرار گرفتنم یاحق
[ بازدید : 195 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]