باز این دل اشک شد...
سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد
من و تو پنجرههای قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد
ببر به بیهدفی دست بر کمان و ببین
کجاست آنکه دلش را سپر نخواهد کرد
خبرترین خبر روزگار بیخبریست
خوشا که مرگ کسی را خبر نخواهد کرد
مرا به لفظ کهن عیب میکنند و رواست
که سینهسوخته از «می» حذر نخواهد کرد.
از فاضل نظری
روز خویش را ...
با آفتاب ِ روی تو ...
کز مشرق ِ خیال دمیده است ،
آغاز می کنم !!
من ...
با تو می نویسم و می خوانم ؛
من ...
با تو راه می روم و حرف می زنم ؛
وز شوق ِ این محال
که دستم به دست توست ،
من
جای راه رفتن ...
پرواز می کنم !!
.
.
.
آن لحظه ها که مات ...
در انزوای خویش
یا در میان جمع ،
خاموش می نشینم ؛
موسیقی نگاه ِ تو را گوش می کنم !
.
.
.
.
گاهی میان مردم . . .
در ازدحام شهر ...
غیر از تو هرچه هست ...
فراموش می کنم ... !!!
فریدون مشیری
http://ghambarak.blogfa.comمنبع
پ.ن کاش بودم برات خوب اما نیستم نمی دونم شایدم هستم و من...بی تابتم بد ک30 نیست ک بفهمد ن همدمی ن یاری قبلا ها تو بودیو درکم میکردی اما این روزا در تنهایی غرقیم ...خدایا امروز شاید همش از دست خودم حرص خوردم...نمی دانم هر چقد فک میکنم هر چقدرم کوتاهی کرده باشم حقم این نبود و نیست ب خودم گفتم پ میخای چی کار کنی دست روی دست ...اما می خام حق خودمو بگیرم از خودم...و بشم ی ادمی غیر قابل تکرار برای دنیایت خدا من انقد بد نیستم بخام انقد بدی کنم ب خود...هییی خدا چی فک میکردم و کجام درکش نمی کنم اما این دلیل نمیشه ک دیگ ادامه ندم...دلم گریس خخخ وقته دلم سلامتی میخاد ی فک سالم بدون درد و دردهایی ک این روزا تازه حسش می کنم ولی خخخ شلوغ نکردم این بار میخام دیگ از دردام نگم پرم از درد ...این روزا درد هایی ک وقت خاب دارم جایی از بدنم ک اونم تازه جزو دردام میشه...نمی دونم خخخ وا3 خودم پیش بینی نکردم چقد دیگ هستم این اوضاع پیش بره شاید ارزو بعدم مرگ بشه اما کاش قبل رفتنم ی بار دیگ هدفمو می دیدم ...خدا کاش نمی دادی کش مجذوبش نمی شدم کاش دیوانم نمیکردی یا حداقل زورشو بهم میدادی خدا من انقد ی دنیا دلگیرم از تو از خودم از همه ...و باز از خود چ کنم با این خود...خدا ب چشام نگا کن ک اشک شدن ...دلم گرفته ی دنیا ی دنیا اما من تا ابد بد نمی مونم درستش می کنم قبل اینک محکوم ب تکرار شم ...بعد یکسال محکوم کردن خودم و مجرم و متهم کردن خودم امشب بعد مدت ها دلم برایت سوخت پریسا ی من پریسای زحمت کشم پاشو بساز نذار ازت بگیرن همین امشب برام پاک بودی مبرا از هرچی تخلفی ک کردی امشب انگار باهات اشتی کردم بساز زندگیمو ازت خاهش می کنم بساز بذار خدا روت حساب کنه خدارو برای خلقتت پشیمان نکن...امان از این بغض ها از این درد ها....پرم از درد پر...
[ بازدید : 199 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]