کنکور 95 (طلایی ترین قسمت زندگیم

ساختم برای جذاب ترین قسمت زندگیم همینو بس

روزای مدر3

این چند روز ک در مدر3 بودم دیروزش خخخ زیاده روی کردم...ک مقصرش خودم بودم...سر کلاس شیمی بازم مزخرف بازی در اوردم ک اخریش بود...

اهان این دوستم ک گفتم بعد 5 ماه هیی داره خودشو بهم نزدیک تر میکنه...عاغا من دوس ندارم ...جامو عوض کردم بازم هییییی میاد پیشم میشینه روم نمیشه بهش بگم البت مقصر خودممم خودمم یکم بهش رو دادم...دیروز تو تابلو اعلانات عکس بچ های یکی از مراکز سمپاد ک در کنکور قبول شدنو گذاشته بودن عکس یکیشون ب اسم اقای حالا بماند برق شریف اوردن اصن ی وضعی ایشالا خودمم...

دیشب ی مهمونی بودیم ینی خونه ی داییم ی خانوم ایرانی ک در امریکا زندگی میکردن اونجام بود حالا ماجراش بماند...اصن رفتم تو حسش...باید ...برسم...

اخخخخخخخ عاغا سر کلاس مبانی کامپیوتر دبیرمون داشت درس میداد منم ی سوال فیزیکی پرسیدم گفت خودت برو تحقیق کن 1 شنب بیار سر کلاس میگفت منم اطلاع دقیقی ندارم...این عشق ب فیزیک....

همین دیگ اها این مدت درس خوندم ولی راضی نبودم....امروزم خخخخخ کار دارم...فلن





[ بازدید : 348 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 4 مهر 1393 ] [ 11:49 ] [ pariمهندس ] [ ]

روز اول

امروز روز اول مدر3...اتفاقاتی ک افتاد...پارسال با 2تا از دوستام ک تقریبا صمیمی بودیم روابطمون قطع شد حالا با یکیشون یکم بهتر بود...اما اون یکی ک بعد از تقریبا 5یا 6 ماه همش دورم بود سر کلاس یهو برمیگشت لیخنذ میزند دستمو میگرفتو دست می انداخت رو شونم منم دلایل خاصی داشتم برای ادامه ندادن رفاقت از اون ور دلایلم و از ی ور دیگم دلم نمیومد دلشو بشکونم خب پس در نتیجه منم تحویلش گرفتم باهم حرف زدیم خخخخ فکم در اومد اما ن مث قبل چیزای عادی از برنامه ی خندوانه و رامبد جوانو از این حرفا در صورتی ک قبلا حرفامون متفاوت تر بود...و تصمیم دارم دیگ مث سابق باهاش نیستم چون دلایلمو نمیتونم نادیده بگیرم در حد همین حرفا...اما از اون ور یکی دیگ از دوستام ک واقن صمیمی بودیم الانش دیگ نه ب زور سلام کردیم من قبل حرکتی تو تابستون کرده بودم ک رفاقتمون قطع نشه اما ظاهرا اون دوس داره منم اجباری ندارم چون هر کس ک ی مدت باهام بوده و بعد رفته 2باره برگشته نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی توی رفاقت لنگ ندارم ولی متاسفانه رفیق خوب ندارم مث خودم...و دیگ تلاشی نمیکنم مث سابق ک بیاو از این حرفا هر جور راحته...منم راحتم

اما اینارو ول کن خیلیا بهم گفتن دلمون برات تنگ شده اما واقعیت من دلم برای هیچ کسی تنگ نشد نمیدونم چرا ...

فیزیک برگه ی امتحانی داد بچ ها مسخره بازی در اوردنو امتحان لغو شد و خودش دبیر رف پای تخته خودش حلش کرد من این فصلو عالی خونده بودم نمیدونم چرا اونی ک باید میبودم نبودم...آثاری از بی دقتی و از مزخرف بازی هام هنوز پا برجاست ولی نمیزارم بیشتر ازاین باهام باشن...

اها 5شنب ها میریم مدر3 و هر روز تا 1یا 1و رب نمیدونم و دوروز در هفته اضافه کار داریم یعنی تا 2ونیم نظر خاصی ندارم...

از دبیر فیزکم متنفرم متنفر ک نه اما دلمو از پارسالnبار شکونده و امروزم حلالش نمیکنم و اخرین روزی ک مطمن شم دیگ کاری باهاش ندارم ی سری حرف تو دلمه ک بهش میزنم...

و خدارو شاکرم ک خودم عشق فیزیک دارم وگرنه تا حالا ...

من میخونم کاری بهش ندارم تقصیر خودمه...اها از این ب بعدم جمعه ها پست میزارم ک دیگ فقط جمعه ها بیام نت و اخبار هفته رو تایپ میکنم...و این طوری تمرکزم بیشتره خدایا اتفاقات بد امروز ب بزرگیت قسم تکرار نشن...

1شنب امتحان فیزیک داریم

خداحافظ(من اصلا سلام نمیکنم وقتی پست میزارم خخخخ زشته میدونم )پس حالا سلام





[ بازدید : 341 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 1 مهر 1393 ] [ 14:24 ] [ pariمهندس ] [ ]