کنکور 95 (طلایی ترین قسمت زندگیم

ساختم برای جذاب ترین قسمت زندگیم همینو بس

تا 24 تیر 95...

این اخریشه ...از 2 تیر شروع کردم درس خوندن روزای خوب و بدیو پشت سر گداشتم ی روز هاییث حس می کردم رتب یک خودمم و ی روز هایی...

ی روز هایی ی معجزه اره من اسمشو میزارم معجزه خدا بیدارم می کرد ک داری اشتباه میری وقتی همه ازم نا امید میشدن اهمیتی نداشت چون اونی ک باید امید بهم داشت هم چنان ...اما حالا

و حالا تقریبا نزدیک 8 ماه از کنکورم از فرصت کنکوری شدنم گذشته و من موندم چند ماه ک این میگذره اما ...

توی این 8 ماه خیلی کم کاری کردم ی جاهایی هم خوب رفتم ی جاهایی کلا اشتباه رفتم اما من هنوز نتوستم ب خود ایده الم دست پیدا کنم هنوز ثبات ندارم

دنبال ی هم درد میگشتم شاید خخ بهتر بگم ی همسفر اما پیداش نکردم همسفری ک من اشتباه کردم بیدارم کنه من همش دویدم دنبال این همسفر ها ولی ب هر حال هرچیو ک باید بهم میگفتن گفتن دستشون درد نکنه ....اما من پریسا ک همسفر اصلی خودم بودم نبودم وقتی خودت نباشی همه حاضر باشن فایده ایی نداره خسته ام از گشتن خسته ام اما خسته از راه رفتن نیستم چون هنوزم زیبایی رویامو باور دارم ...

و الان من موندم تنها توی ی میدان با ادم های غریب خیلی غریب و من الان از تنهایی سرشارم...سخته ولی می ساز ه ادمو...

توی این دوروز همه چیو شنیدم خوب و بد زشت و زیبا چ حرفایی ک دلمو لرزوندو شکست و چ حرفایی ک بهم امید داد...

من توی رویام ولی باید بشکنم این حبابو میرم تا بشم تا برسم تا همانی بشوم ک ی عمر دنبالشم میرم باید رفت اما تنها میرم نمی دونم این اختیار خودمه یا جبر ک باید تنها برم اما هر چی ک هست باید تنها برم ...

برم بسازم تا دیگ ی وقت ی جایی ی شریفو دیدم از خود بی خود نشم هیچ کس نفهمید مهم نیس

میرم تا جبران کنم دیسک فکمو و بقیه یمشکلاتو میرم جبران کنم تمام ضربه هایی ک ب خودم زدم بجسمم ...

میرم تا سالم بشم جون بگیرم باید رفت یواشکی باید بری این تنها فرصت برای ساختن رویا هام من میرم ...توی این مدت دوستای خوبی پیدا کردم

وب هایی خوبی پیدا کردم چیزای خوب یاد گرفتم اما میخام هر چی ک باعث میشه دور شم حذف کنم سخته اسون نیست اما نرسیدن سخت تره من مسعولم در مقابل خودم

نمیخام فاصله ایی ک بین خودم و رویاهام هست بهش عادت کنم ...و توی این مدت نا امید شم امید وارم خیلی چیزارو تجربه کردم الان دیگ وقتشه عمل کنم ن حرف ...من خیلی شایسته ام ولی ...دیگ شروع باید کرد از ی جایی و سخترشم بی خیال شدن گذشتش اره رفت و فکر کردن بهش جز اینک الانمو ازم میگیره چیز دیگه ایی نداره ...همش ک نباید ترسید راه ک بریم ترسمون میریزه این خاصیت مسیر هستش...

ب هر حال باید رفت ...

دقیشو نمیدونم اما تا کنکور نمیام دوست دارم وقتی بیام هممون باشیم خوش حال از تلاشمون از کردارمون از همه چی خوش حال ترین ها باشیم...

اگ حرفی زدم ک ناراحت کردم کسیو امیدوارم ببخشه ...

ب امید دیدار دیگر تجربه خوبی بود

تا 24 تیر 1395 یاحق

لحظه ها می گذرد و انچه ک بگذرد دیگر نمی اید باز اما میشه شروع کرد از اول ق3...

ب امید بارون انقلاب میرم ب امید خط2 فرهنگسرا میرم ب امید خیابان ازادی میرم ...

ب امید رسیدن فردا بلند میشم و شروع میکنم از اول اما با کولی باری از تجربه...






[ بازدید : 209 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 30 دی 1394 ] [ 0:31 ] [ pariمهندس ] [ ]

قابل توجه داوطلبان کنکور95

برای دریافت کد سوابق تحصیلی بادرس زیر مراجعه کنید هم دانش اموزان و هم فارغان

http://dipcode.medu.ir اینو کلیک کنید(و جزییات رو تو سایت گفته

اینم اولین مرحله از کارمون ایشالا ک برسیم همووم خدا داری ماچچچ





[ بازدید : 180 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 27 دی 1394 ] [ 23:36 ] [ pariمهندس ] [ ]

اقا ی ب.ق ,من,هم کلا30 ها ,شایدم همه ...موقوف المعانی نیستن

امتحانا تموم شدن دیروز ازمون دادم اینم تموم شد همه تموم شد و مانده ام در میدان

پ.ن میخام بی ربط بنویسم میخام عباراتم موقوف المعانی هم نباشند می خام کوک نباشند جقدر چرند

پ.ن تقریبا 3 هفته اوایل امتحانا بابام گف پریسا اقای ب.ق زنگ زده بهم احوالتو پرسیده من سر شام دیگ خودتون تصور کنید کسانی ک در جریان هستند من ی شلی بس عجیب ک استیکری پیدا نکردم ذارم توصیف حالم باشه

اما یک عدد کوسشن چرا ب خودم زنگ نزده عایا شمارمو پاکیده البت گوشیش عوضو شدع شاید ب این خاطر و نکته بعد با پدرم رفیق شدن اسا30 قرار ملاقات میزارن بابای من ک اصن ب زور میره تو تلگرام باس اقای ب.ق پی ام اینا میفرسته اصنم انگار ن انگار من باعث این اشنایی شدم...هییی خلا3 این ی جوریه ک همه عاشقش میشن بابام میگ یکم هوا خوب بشه میخایم بریم کوه شاید تو رو هم بردیم

دو روز تو مدرسه مراقبمون بودم ک هیچ کدومش مراقب کلاس ما نشدم ولی وا3 زبان ی 10 دیقه مراقب شد کلا کلاس ترکید همه ب من می خندیدن من ب طرز ناگواری از خود بی خود شدم اینم جلوی من وایساده بود تکون نمی خورد منم اصن سرمو بالا نبردم چون خخخ بد بود از شدت خنده دستام میلریزد اومده رو سرم فکر میکرد استرس دارم میگف ی ددوستی داشتم تا 10 نمر ج میداد میگف دزد ک نیستم توم همنو ج بده من فقط می خندیدم خودمم نفهمیدم چی ج شو دادم خلا3 زوم کرده بود زوم کرده بود رو من بدبخت اومد گف دوباره دخترم دیفرانسیلتو چی کار میکنن منم گفتم غیبت موجهش می کنن دیگ ازم امتحان نمیگرین اونم گف خوبه منم یک عدد لبخند ژکوند حال نداشتم توضیح بدم ک من دوس دارم امتحان بدم

خلاصه ما همچنان تابلو شدیم وقتی اومد سر کلاس ما من ی قواعدی یادم رفته بود همینک دیدمش گرامره یادم اومد ینی خاستم بگم انرژیت تو حلقم من هیچ وقت احساساتمو نگفتم و بروزشم ندادم ولی ایشون اولین کسین ک چنان تابلو شدم دست خودم نیست نمی دونم چرا انقدر می خندم وقتی میبینمش

داشتم فک میکردم من 4 سال اسم تیزهوشانو یدک کشیدم فقط ولی خود عنوانشو دوس دارم ولی از مدر3 متنفرم کاری کردن متنفر بشم در طول 4 سال...

ی چیزی اقای ب.ق بعد این مریضی فک میکنه دیگ من نمیتونم ب نظرم چون اون روز بهم میگف ب خودت فشار نیار یا وا3 اون دیف ی جوری گف چ خوب ک نباید می گف البت این مورد استثنا ان اهمیتی نداره واسم درسته خخخ برام عزیز و محترمه ولی هدفم و راهم از اومن مهم تر و عزیز تر و محترم تر دوسش دارم ن ب اندازه ی هدفم ن اون بلک همه هدفم توی زندگیم حرف اولو برام میزنو بس

دیگ چیزی ب ذهنم نمیر3

برم سراغ درسام

بازم مدر3 بازم همون هم کلا30 های مسخره واقن ازشون بدم میاد بد ک نه ها ممتنعم کلا ح30 بهشون ندارم ینی بعد اینک پیش تموم شد همه ی شماره هاشونو پاک می کنم خخخخ ی جورین با عقاید من و ارزش های من جور نیستن و لایق نیستن بیان تو زندگیم اینو مبنی بر خود شیفتگی من نپندارید واقن این طورن

با اجازه ی شوما دیدار بعد خخخ دیر





[ بازدید : 159 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 27 دی 1394 ] [ 0:47 ] [ pariمهندس ] [ ]

هانیه ...

گفتم نمیام گفتم دخترو قولش اما من ب هیچی پای بند نیستم ی بی شعور هفته پیش 50 هفته قبل تر 53 این ساعت مظالعاتی کسی ک برق شریف را می خاهد اهدافت با تلاشت یکی نیست ...و امروز هیچی نخوندم تو هنگم اره از عدم شخصیت در خودم من خخخخخخخخ بدم ظرف تراز 8000ناراضی من چی دارم بگم؟جمعه جمع بندی بشمارم درس هایی ک هنوز موندن بشمارم روت کم شه ؟ تشریحی نمی خونی میگی تستی کار میکنم کو پ ؟ بشمارم عقب موندگیاتو؟بشمارم روز هایی ک از دست دادی ؟اره همه ی اینارو بشمارم؟چن بار پست این شکلی

تو فقط بلدی غر بزنی تو فقط بلدی اشک بریزی مگ فیلم هندیه؟

تا کی ب خدا ازت خستم نفهم لعنت ب تو ب شعورت ب شخصیتت

یادت باشه مرداد وقتی جوابا اومد و رتبتو دیدی سکته نکنی این اتیشو خودت برای خودت رقم زدی

برو بمیر بدبخت

هانیه رو ب یاد داشت باش عوضی

کاش لال میشدیو راه میرفتی

هانیه خخخ بهش میاد شریف بره از جنس برقشم لایق شایستس از تو خخخ سر تره خخخخخخ






[ بازدید : 190 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 19 دی 1394 ] [ 23:40 ] [ pariمهندس ] [ ]

من بعد امتحان

عاغا من همیشه از اوناییم ک سر جلسه مثلا اگ احساس کنم 20 نشم دیگ بغض وجودمو فرا میگیره یا خدایی نکرده بعد امتحان متوج شم 19نیم میشم دیگ میشه قیامت برام و من همیشه 19و75 تا دبیرستان براش گریه کردم وجدانا تو دبیرستان هم اوایل برای 19 بعدا شد 18 ولی امروز ماشالا دیگ این جوریشو ندیده بودم از خودم سرجلسه میشمردم ببینم پاس میشم یا نه دیگ بهر بدبختی بود 13 نمره نوشتم و تو ی زمینه تقلبم خنگم بیشتر میدم تا بگیرم چون واقن گیجم و ترجیحم اینه انجامش ندم چون شناسایی میشم و خلاصه ما توی این مدرسه ابهتی دارم باس خودمون خلاصه 13 نمره باجون کردن نوشتم امیدوارم درست باشه ولی الان ک داشتم ماجرای امتحانو باس خاهری میگفتم و حساب میکردم براش چند نمره ج دادم متوج شدم 14 نمرست نه 13 خلاصه یک ذوقی کردم یک نمره هم یک نمرس برای خودش برای من خلاصه توقعی بیش از اینم نداشتم در همون حد خونده بودم دیشب فازم تغییر کرده بود دیگ منتظر همین اتفاق بودم ناراحتم نیستم حقم همین بود ولی دیگ میخام تستس کار کنم ک این جوری نشه حداقل اگ قراره 13 اینا بشم از اون ور خیالم راحت باشه ک تستس کار کردم ن کلا هیچ این جوری بهتره من برم دیگ این بارم دیگ وجدانا تا 25 دی نمیام چون وقت تنگ است خدافظی

پ.ن بعد امتحان پیاده با میم اومدیم برف زیادی هم می بارید چسبید و رفتیم شیرکاکاوو با ذرت جان خوردیم و اونم چسبید و ب میم گفتم من در حالت اون همه پیاده روی نی تونم بکنم ولی انقدر عصبی بودم از دست خودم اصن نفهمیدم کلا خوب بود راه رفتن تو برف خخخخ باحاله





[ بازدید : 174 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 9 دی 1394 ] [ 12:36 ] [ pariمهندس ] [ ]