کنکور 95 (طلایی ترین قسمت زندگیم

ساختم برای جذاب ترین قسمت زندگیم همینو بس

دبیر شیمی

عاغا عنوان پیدا کردن برای پستایی ک مینویسم خخخخخخخخخخخخخخ سخته باور کن ...از من گفتن

اقو من سر کلاس شیمی بذار از اول بگم ...من بعد ترم اول دبیر شیمیون ی چیزی بهم گف ک بهم برخورد البت من بیشتر از این ناراحتم ک چرا منم خودم ذلیل نشون دادم...بعد اون من دیگ سر کلاس خاموش و محو شدم ...منی ک سرکلاسش انقد اکتیو بودم...قبلا ها وقتی سوال میداد اصن ذو هوا بودم از هیجان ولی بعد اون ماجرا دیگ...

تازه بعد این ماجرا خخخ خوابشو میدیم نمیدونم چرا الان مدتی ک اون خوابا قطع شده ...

خلا3 این دبیرمون نمیدونم شاید این تصور منه و غلطم باشه بعد از اون ماجرا خخخ رفتارش با من عوض شده یعنی قبلا ها خیلی سر کلاس با من شوخی نمی کرد اما حالا جدیدا خخخ با من شوخی میکنه اصن عجیب نمیدونم انگار میخاد از دلم در بیاره نمیدونم شاید غلط باشه امروز ک ازش سوال کردم گفتم اگ میشه غلظت مولار و مولالو برام توضیح بدید اصن ی جوری بود کلا با شوخیو اصن ی وضعی قبلا هم البت با من شوخی میکرد ن ب شدت الان این همون دبیری بود ک عاشقش بودم تولد گرفتم سر کلاسش و...اما بعد از اون ماجرا بعد از مدتی بعد از یک سری دوستام ک از ماجرا فهمیدن ...الان دوستام جلوی چش من از ش انتقاد منفی میکنن من ب طور غیر مستقیم از دبیرمون دفاع میکنم نمیدونم چرا وا3 این این طوریم واقن نمیتونم ازش متنفر شم ...

ی شلوار سرمه ای داره میپوشه منو یاد کی میندازه اخلاقش رفتارش کپیشه این دبیرمونو نمیدونم ن میتونم ن اون جمله رو فراموش کنم واقنم پارسال خخخخخ اذیتم کرد البت من ازش کمک خاستم(مربوط ب المپیادم حتی ماجرا ب اون مهمی بعدش من دوباره بی خیال رفتارش شدم اما این بار نه سر کلاسش واقن مث سابق نیستم) اونم ایگنورم کرد ن میشه مال امسالو فراموش کرد ن پارسالو نمیدونم این اقا چی داره ک من ازش نمیتونم متنفر شم...حالا بحث خخخخخ مهمی نیس ولی روزایی ک شیمی داریم شب قبلش اصن دل تو دلم نیس...اصن جلسه ی قبل درس میداد وسط درس دادن شروع کرد حرف زدن با من شاید بگی ک چی ولی من رفتارشو میشناسم این کارا ک اون وا3 من میکنه غیر طبیعیه نمیدونم شاید الکی حساس شدم...ولی ی چیزی بگم خیلی خوشتیپ سنش بالای 40 ولی تیپش عالیه...از این مردای جذابه ...(من از هر مردی خوشم نمیاد ولی این واقن مرده ب نظر من)خدا حفظش کنه وا3 دو تا بچ هاشو خانومش امین

کاش من میدونستم چرا نمیشه ازش بدم بیاد...

هیییییییییییییی ...ادم از کسایی ک خیلی دوسشون داره وقتی ناراحت بشه یا ی حرفیو بهش بزنن ک بهش بر بخوره باور کن روانی میشه شاید اون حرفو اگ دبیر دیگ بهم میگف انقد ناراحتم نمی کرد ولی دبیر شیمیم چون انقد دوسش داشتم وقتی اونو بهم گف ریخته بودم بهم تا ی مدت میدیمش میخاستم برم بزنم تو دهنش از حرص...

ایا من خوبم؟ واقنم الانم مث قبلا دوسش میدارم؟ اصن موضوع مهمی نیس ولی نمیدونم واقن چرا ک؟ولش کن ...شاید دلیل مهم بودن این موضوع این باشه ک توی خیلی موضوعات الگوم بود حالا فک میکنم دیگ الگومو از دس دادم (من خوبم)

ولی خب توی ی سری چیزا و مساعل از اخلاق هایی ک داره واقن خوشم میمود و الگوم بود...اصن طرز فک کردنش در مورد زندگی محشره ولی با اون ماجرا ...





[ بازدید : 379 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 20 فروردين 1394 ] [ 14:45 ] [ pariمهندس ] [ ]

فراموش

امروز زنگ اول دیبر حسابانمون همین ک اومدسر کلاس گف خانوم ...فامیلی من رو گف بیا پای تخته تمارین حدو انجام بده هیچی دیگ عاغا منم ک حل نکردم خونسردیمو حفظیدم رفتم فک کردم قراره مساعلو کلا من حل کنم بعد یکیو ک حل کردم گف بفرما بشین خداروشکر...درس حل کردم...

بعد چن تا دیگ از بچ ها رفتن 2 تاشون بلد نبودن قاط زد و گف برید مدیرو صدا بزنید بیاد من شمارو بامتحان نهایی معرفی نمیکنم دیگ مدیر نیومد دوتا از معاونامون اومد یک ساعت حرف زدنو تخریب هیچی دیگ کلا کلاس پرید...

میخام بگم کلا کسی نیس ب ما امید بده اما مهم اینه ک اون بالایی بهم امید داره ...

زنگ اخر یکهو دبیر زبان فارسیم گف پریسا راستی تبریک برای اینک المپیاد قبول شدی ؟

گفتم من؟ من اصن شرکت نکردم عاغه این دبیرم کلا پیگیر کارام بود خبر داش از زجه زدنام...

گفتم نه من اصن شرکت نکردم ولی یک لحظه کلا وجودم لرزید ...عزیزم انقد هیجان زده بود اول فامیلی من با اون دختره ک اسمشو زده بودن شبیه هم بود فک کرد منم...عاغه اسم بچ هارو زدن...اگ اگ ....نمیشه فراموشش کرد چون واسم اهمیت داره اما باید فلن بهش فک نکنم...

خدا کمکم کن دوست دارم





[ بازدید : 337 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 18 فروردين 1394 ] [ 13:39 ] [ pariمهندس ] [ ]

الان من دو ساعت نوشتم یکهو

بعد خاهرم اومد یکهو پرید خدا منو بگیر نمیرم دوست دارم





[ بازدید : 320 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 17 فروردين 1394 ] [ 13:59 ] [ pariمهندس ] [ ]

میخام بنویسم

خب دلم نوشتن میخاد...از چه جنسی نمیدونم ؟؟؟؟؟

خدایا منو چند تا دوس داری؟ بگو دیگ ...

میخاستم ی عکس از خودم بزارم ...بعدش فهمیدم یهویی جوگیر شدم

فردا اخرین روزه و تموم ...هیییییییی خدا منو بگیر

حرفی نیس با اجازه شوما





[ بازدید : 304 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 14 فروردين 1394 ] [ 0:32 ] [ pariمهندس ] [ ]

هر چی

سلام خدا شب بخیر...

چ خبرا؟؟؟؟؟ شکرت همین الان یهویی دیدید ملتو هر چی میشه یهویی خب بعضی هاشم واقن یهویی

چقد چرت میگم اکشال نداره...کلاه قرمزیو میبینید خخخخخخخخ نازن قورفون اقای مرجی

خب خدا عیدم تموم شد نمیخام از عملکردم بگم من داشتم خوب پیشرفتم ک این ماجرا...ولی مطمنم ک تو ختم بخیرش میکنی مگ غیر اینه...و یقرار یک قبل داشتیم هیچ تغییری صورت نگرفته خدا تا کی نمیدونم نذار ببرم ...ولی ادم وقتی عاشق باشه بریدن بی معنیه کم اوردن وجود نداره اما خدا ادمییم بعضی وقتا دیگ خودمونم نمیدونیم داریم چی کار میکنیم بعضی وقتا خودمونم وا3 خودمون مجهول میشی میگم خدا عجب چ چیزی ساختی دمت گرم...

شنبه میرم مدر3 ی واقعیت دلم وا3 هیچ کس تنگ نشده ...ولی خدا عصبی میشم ک باید وانمود کنم ک ای وای من چقدر شمارو دوس دارم...نمیدونم شایدم اونا وانمود میکنن...کاش حس واقعیمو ب همه میگفتن وایی خخخخخخخخ ضایه میشد عاغه کسی نیس ک واقن ازش خوشم بیاد ی مشت دروغگو ...ولی مهم نیس با این 3 ماه و سال بعد کلا 9 ماه دیگ میبینمشون و وارد ی محیط جدید میشم و حواسمو جمع میکنم جمع جمع

این سریال فوق سری هم قشنگ البت من هرچی میخام ازش ینکته اخلاقی بردارم نیس ... البت حالامردم ی ساعت میخان فیلم ببینن قرار نیس مغزشونو مشغول کنن ک ب نکته ایی توی فیلم بوده شاید خخخ ها بخان ی فیلم ببین ک ب هیچی فک نکنن...حالا بمن چه

میگم خدا خوبی؟ من چی؟ خخخخخ خل شدم تو باش لطفا پر رنگ تر از همیشه

این در حاشیه هم فقط من پشت صحنه رو دوس دارم این دیالوگ جواد رضویانو خخخخ دوس دارم این واس ماس نک باس ماس خخخخخخخ

بهار نارنج علیخانی هم خوب بود مث همیشه نگا منو مث این منتقدان انگاری افیشم کردن بیام نقد کنن خب من الان یهویی نوشتم

دلم هوای برج میلادو کرد همین الان یهویی خب دل عزیزم خودتو کنترل کن برج میلادو کجا بیارم الان برات...

من برم خوب ؟ نمیدونم خدا لطفا چ جوری باید بگم خدا جونم...ی حس خب ک با دنیا عوضش نمیکنم...

من همین الان یهویی در این حالت

خب با جازه شوما

عید شومام مبارک...میدونم سوخته بود...حالا





[ بازدید : 356 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 13 فروردين 1394 ] [ 0:40 ] [ pariمهندس ] [ ]