امروز وقتی دیدم بازم معجزه هست از جنس خودت تو بزنگاه های زندگیم دلم بازم بتاب تاب افتاد یا وقتی دیشب همش بهم میگفتی برو جلو تلویزیون کارت دارم و میرم و از بخشندگی و رحمانیتت میگی...می دونی توی این دو سال از شروع فک من فقط ب امید رحمان بودنت هستم گاهی فک می کنم دیسک فک همون هدیه من ک تو دادی چقدر من و بتو نزدیک کرد درد داشت اما اگ اون دردا همش بخاطر نزدیکی من بتو بود بجان خریدم این کلمه رو یادته منم یادته (ب جان خریدن)تقریبا یدو روز قبل اینک این هدیه رو بهم بدی اومدم همین جا نوشتم گفتم برای هدفم هر چیزیو بجان میخرم حتی...نمی دونستم انقد زود میخای امتحانم کنی ؟ک ببینی تا چقدش شعار بوده یا واقعیت؟اما سعی کردم باشم می دونم قبول دارم غر زدم نالیدم گاهی هم ازت دلم گرف ک چرا من؟مگ منم فقط هدف بزرگ دارم و این چنین باید تاوانشو پس دادم...کم کم این رنجام برام تبدیل ب معنای شد وقتی رنج های زندگیم بمعنا تبدیل میشن دیگ برام رنج نیستن عین لذتن بعد مدت ها زندگی با هدیه امشب همین الان این رنج برام تبدیل
ب معنا شد دیگ رنج نیست بلک عین لذت...دیگ غر نمیزنم یافتم چرا دادی اگ همش قصد تو نزدیکی من بتو بود ...
یا بعد هر بار کم کاری رفتم دوباره برنامه بریزم ب لطف کرمت بازم میشه امیدوار بود
حس میکنم از الان ق3ی عاشقی من وتو شروع شده بعد 4 سال انگار اون 4 سال
همش ب خاطر رسیدن امشب من ب تو بود...
انگار تازه دارم معنی خخخ از حرفامو می فهمم وقتی میگفتم تو برای من کافی ست...الان با بند بند وجودم میفهمم
تو چ کردی ها ؟ با من دیوانه چ کردی رب ؟
گاهی وقتی ادما از رسیدنو ,ن رسیدن من ب هدف میگن همیشه سکوت میکردم الان دارم معنی سکوت خودمو میفهمم...
همه ی معجزه هات جلو چشا من از وعده ی دوسال سالم بودن دکتر 3,4 روز قبل نهایی سوم دبیرستان گف و
اما عجیب بود ک من باور نکردم هر لحظش خاستم حرفاشو بپذیرم بازم یاد خودت میفتادم و میگفتم هیییس محاله ممکن تنهات بذاره و بعدش ک رفتیم دانشکده پزشکی دکتر حسنی و کل حرفای خوب ک این فقط ی تشخیص غلط بوده و دکتر بیات ک کلا خندید ب اون تشخیص...کی غیر تو میتونست اون موقع منو اروم کنه و انقد بهم ارامش بده ک برم نهایی مو بخونم یادت تلاش های قشنگم وا3 امتحانا ک بنظرم خودم خوب دادم جز ادبیاتش ک17 شدم خب من و ادبیات دیگ:))
اون 20 شیرین حسابان یادته قضیشو کی بود غیر تو؟یا از 94 چرا برات نگم اصن چرا از 920,91,90یا از سال 76 ک گذاشتی پامو توی دنیات بذارم ک برات عاشقی کنم اصن از کجای محبتات بگم
از اون 94 از اون درد وحشت ناک ک چن روزی بود ی درد دیگه ایی تجربه کردم
یادته مسعول ازمایشگاه چی گف؟گفتش چ جوری تونستی تحمل کنی ؟کی میتونه غیر تو ب من پریسای ضعیف توان بده ک دردو قبول کنم...یادته دکتر سونو گرافی گف اگ تمشب عمل نکنی خخخ خطر داره...و...
یادت چ اشوبی در دلم برپا شد خودتم خوب می دونی در اوج اشوب بودنم یلحظه باز هم باور نکردم اشوب بودم اما نپذیرفتم میگفتم محاله دستاتو ول کنه...و بعد ی دو سو کمترم بازم دکتر متخصص بهم نوید داد ک میشه با قرص فلن جلو گیری کرد بعد کنکور بیا ببینیم چی شده...دارم کم کم ب این نتیج می رسم همش امتحانم کردی اینک یهو تو ی لحظه بهم میگن همه چیتو باختی بعدش میگن نه این جوریام نیست تو لحظه از تهی سرشار م میکنی و بعدش خودت میای پرم میکنی؟چرا تا حالا این جوری نگاه نکردم چرا تا حالا رنجامو معنا نکردم گاهی حس میکنم قرار امشب بوده:))و چ قراری ناب تر ازعاشقی کردن باتو...
یادته ی مدت حس میکردم روم حساب باز نمی کنی و شاید مال اینه ک اینجام اما همین حالا ک دارم همه ی الطافتو بیاد میارم می بینم نه چون روم حساب باز کردی نذاشتی هیچ کدوم اون اتفاقا واقعی بشن
اره تو روی من حساب باز کردی ک همه ی اون حرفای تلخ در لحظه رو ب خوشی تموم ش کنی تو کی هستی؟من ب تو بگم رحمان؟الان در شعر سعدیو میفهم ک تو در فهم نگنجی تو در کلاممم من هم ...
رحمانم چی بگم اخه ؟چی صدات بزنم ک بتونم فقط ی درصد از الطافتو با صدا کردن اسمت نشون بدم؟تو با م ن...
اگ هدفی نبود اگ سالتی نبود فقط کافی بود یکی از پیش بینی ها درس بود خب من الان در دنیای ابدی تو بودم
معنای رنج چ چیزهای نادیدنی رو بمن نشون داد...اره دیگ لذت الان حس می کنم خوش ب حال خودم در اوج واقعیت خوش ب حال خودم وقتی تهش ب تو رسیدم الان میفهممم این دل تمام من است ینی چی...
الان دارم معنای این سکوتت این مدتتو میفهمم ک منو وادار کنی برگردم بگذشته
یادته اون شبی ک م گفتن عمل ازت 6 ماه خاستم اره تو دادی اما من در تمامیت خود نبودم ...شاید روز تاپی بود در این 6 بدم بود ک برای من عاشق نباید بدی وجود داشت اون بد منظورم بدی خود بخود ستم در حق خودم
هیچ وقت مث الان این شکلی بهت نیگا نکردم تو چیکار کردی قشنگم...
برایت چی کار کردم ک تو در تمامیت برای من بودی حتی با کم رنگی ن من..الان دارم میفهمم این مدت کم رنگ شدم اما جا نزدم چ ک30غیر تو میتونه این کارو کرده باشه...ب خوش بحالم ک خدایی چون مث تو دارم حی در لحظه...
ی ک بود رفت خوب بد سخت ...
ب منو ارزو هام فرصت دوباره یبودن میدی؟فرصت نفس کشیدن فرصت رسیدن...
معلومه ک میدی کی غیر تومی تونست منو یاد روز های بزنگاه های زندگیم و حضور تو با اون معجزه های نابت...
اصن نوشتم ک بیام این جای قصه...
تو کی هستی وقتی یادت در وجودم قرار میگیره هر ناممکنیو ممکن میکنه؟
تو کی هستی وقتی فکر حضورت با منه دیگ تنگی وقت و کوتاهیش منو دیگ محدود نمیکنه تو کی هستی ک باتو تا بیکران ارزوهایم سفر میکنم...
نه هیچ کدومش بی دلیل نیس تو هستی تا من باشم تا هدفم باشه...این بار دیگ از خودمم نمیگم برات قمپز در نمی کنم این بار سکوت میکنم تا افعالم حرف بزنه...ممنونم زت برای بودنت ب خاطر تمامیتت در لحظه با من...ازت مچکرم رویای شیرین من قشنگ من از رنج هایی دیروز تا لذت امروزت ک برام تبذیل شدن ازت ممنونم ....از خلق پریسا و فرصت انسان بودن بهش مچکرم...سپاس از تو ای بیکران ذهنم ای نامحدود ذهن من ک تا بی نهایت میروی و من از بی نهایت بودن تو دلم امن است...باش با من ک بودی و هستی از همه ی نشونه هات مچکرم...و اخر همه ی حرفام برای روزهایی ک مال هدفم بود مال عاشقی کردن من باتو با هدف عزیز تر از جانم بود اما من مال شما نبودم منو ببخش...خودت گفتی همانا خالق شما امرزنده ی مهربان است...دل ب رحمان بودنت بستم ک تریتن جوری قوی شدم وگرنه من بدون تو نیستم دل ب بخششت بستم ک دیگ برام مهم نیس 20 روزیا200 روز...
این بار چیزی نمی گم منم مث تو در لحظشه نشون میدم ک هستم تا خالقی چون تو دار م
منم هستم وقتی قرار باشد ته قصه یزندگیم تو باشی...از ازل تا
شکرت یکساله منتظر این حس و حالم خوش اومدی کسکم...
بیا ک وقت خوب عاشقی اومدی
کی غیر تو می تونست کاری کنه ک این سیستم خراب من بازم وقت تایپ کردن من خاموش نشه...
ممنونم ازت همین
الان یادم افتاد من پارسال 2تیر دقیقا وا3کنکور استارت زدم و من در در شب دو تیر
مگ نشونه ها چی میتونن باشن غیراز همینا اونم وا3 دل ناز من مچکرم...قشنگم
[ بازدید : 198 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]